ادبیات فارسی
جورچینی از شعر و نکته در ادبیات فارسی
 
 
شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:17 ::  نويسنده : سودابه صولتی

زمان و مكان برگزاري نمايشگاه كتاب تهران مشخص شد


زمان و مكان برگزاري نمايشگاه كتاب تهران از سيزدهم تا بيست وسوم ارديبهشت سال جاري در مصلاي بزرگ امام خميني(ره) تعيين شد. اين تصميم، در سومين جلسه شوراي سياستگذاري بيست وپنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران تاييد و تصويب شد.
بنابراين گزارش، افتتاحيه بيست وپنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران دوازدهم ارديبهشت سال جاري با حضور محمود احمدي نژاد، رياست جمهوري اسلامي ايران در مصلاي بزرگ امام خميني(ره) برگزار مي شود. اين گزارش مي افزايد: كميته هاي بيست وپنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران طبق روال سال هاي گذشته مشخص شده اند و فعاليت خود را آغاز كرده اند و امسال با توجه به رسيدن سابقه نمايشگاه به ربع قرن، كميته اي با عنوان «ربع قرن» با هدف بزرگداشت 25 سال جهاد فرهنگي و با اختصاص تالار ويژه اي فعاليت خواهد كرد. 



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : سودابه صولتی

منابع مرحله دوم المپیاد ادبی اردیبهشت 91

با تصمیم کمیته ملی المپیاد ادبی، منابع مرحله دوم بیست و پنجمین المپیاد ادبی (اردیبهشت 91) اعلام گردید. با توجه به زمان کوتاه باقیمانده تا این آزمون و نامه های بسیاری که روزانه جهت پیگیری منابع المپیاد ادبی به آیریسک ارسال میشود، از تمام بازدیدکنندگان گرامی درخواست داریم این منابع را هر چه سریعتر به اطلاع دیگر شرکت کنندگان برسانند. امیدواریم دانش پژوهان گرامی با آمادگی کامل، در مرحله دوم بیست و پنجمین المپیاد ادبی شرکت نمایند.

برای مشاهده منابع مرحله دوم المپیاد ادبی سال 1391 به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

پی نوشت: منابع اعلام شده در تاریخ 17 فروردین ماه، در تاریخ 25 فروردین 1391 تغییر نمود که منابع جدید و حذفیات مرحله دوم المپیاد ادبی را میتوانید در ادامه مطلب مشاهده نمایید.


 



الف- منابع درسي 40 درصد
ادبيات فارسي (3) انساني
زبان فارسي (3) انساني
تاريخ ادبيات ايران و جهان (2)
آرايه هاي ادبي

ب- منابع غيردرسي 60 درصد (معني و مفهوم، لغت، درك مطلب، آرايه، نكات دستوري، ...)
1-شاهنامه فردوسي، چاپ مسكو، داستان رستم و شغاد (از آغاز داستان تا آگاهي يافتن زال از كشته شدن رستم و آوردن فرامرز تابوت پدر به دخمه نهادن)
2-مثنوي معنوي مولوي، دفتر اول، حكايت مرد بقال و طوطي
3-ديوان حافظ، به اهتمام محمد قزويني و دكتر قاسم غني، غزلهاي مختوم به حرف «ش»
4-كليله و دمنه، به اهتمام مجتبي مينوي، باب برزويهي طبيب
5-تاريخ بيهقي، به كوشش خليل خطيب رهبر، چاپ نهم، جلد دوم، مجلد هشتم داستان هارون الرشيد با دو زاهد تا ذكر وحشتي كه افتاد بين .... (از ص 736 تا ص 749)
6-گلستان سعدي، محمد علي فروغي، باب هشتم، در آداب صحبت
7-مباني داستان كوتاه، مصطفي مستور، پنج فصل اول بر اساس فهرست مطالب
8-ادوار شعر فارسي، محمدرضا شفعيي كدكني، شعر فارسي بعد از مشروطيت (از ص 83 تا ص 133)
9-زبان عربي، تجزيه و تركيب و ترجمه حديث شريف كساء
10-زبان انگليسي، در سطح كتاب passages2
ردیف 7 در تاریخ 25 فروردین 1391 حذف گردید.

 

 

نفرات برگزیده مرحله اول المپیادهای  علمی ایران – سال 90

المپیادهای علمی ایارن (آیریسک)

المپیاد ادبی

1-      علی کریمی از اصفهان – رتبه 1

2-      سیده یاسمن سزاوار سیدی جندقی از شهر تهران – رتبه2

3-      رامینا حاجی صادقی از شهر تهران – رتبه3

4-      حسن یداله نژادچاری از مازندران – رتبه4

5-      محسن رحیمی نژاد از فارس – رتبه 5

6-      سمانه السادات خاتون آبادی اصفهانی از اصفهان – رتبه6

7-      سیدکسری طباطبایی از اصفهان- رتبه7

8-      هانیه سمندری از شهر تهران – رتبه7

9-      غزاله قضاوتی از شهر یزد- رتبه 9

10-  محمدحسن امیری ازشهر تهران – رتبه 9

 



شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:59 ::  نويسنده : سودابه صولتی

ادبیات داستانی در سالی که گذشت

به باور یك داستان‌نویس: شاید كم‌تر سالی را بتوان از لحاظ ركود ادبیات داستانی با سال 90 مقایسه كرد.



محمدجواد جزینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خوزستان بیان كرد: ما در سال 90 بدترین سال را به لحاظ رویدادهای ادبی داشته‌ایم. بسیاری از نهادهای انتخاب كتاب سال تعطیل شدند و ممیزی هم‌چنان سایه خود را بر سر ادبیات داستانی بیش از همه بخش‌ها انداخته است.



وی افزود: نشر كتاب متاسفانه از تیراژهای 2 تا سه هزارتایی به هزار نسخه رسیده و بسیاری از ناشران به دلیل گرانی مواد اولیه تولید كتاب از نشر كتاب داستان پرهیز می‌كنند و گسترش نسبت ترجمه به تالیف از اتفاق‌هایی هستند كه در سال 90 رخ داده‌اند.



او یادآور شد: در خصوص كتاب‌های نویسندگان جوان نظری نمی‌دهم اما كتاب‌هایی كه در سال 89 از نویسندگان جوان خواندم نسبت به سال‌های پیش تعداد كم‌تری داشتند و حتما تغییرات كیفی در این آثار اتفاق افتاده است.



جزینی، در خصوص تاثیر جوایز ادبی بر روند ادبیات داستانی، گفت: یكی از آفت‌های سال 90 سیاست‌گذاری‌های غلط وزارت ارشاد بود. در سال‌ها و شاید دهه‌ پیش دولت خود را مؤظف به حمایت‌ از این نهادها می‌دانست ولی در سال‌های اخیر نه ‌تنها این حمایت‌ها اتفاق نیفتاد بلكه وزارت ارشاد به شكل‌های مختلف مانع از برگزاری انتخاب كتاب سال می‌شد.



این داستان‌نویس خاطرنشان كرد: بسیاری از این‌ها تعطیل شدند و بخشی از این‌ها به محدودترین شكل خود عمل می‌كنند. سال 90 بدترین كارنامه را از حیث تولیدات و سیاست‌گذاری‌ها و رخدادهای ادبی در این سال‌ها داشته است. به همین دلیل جای خالی بسیاری از چیزها در این سال دیده می‌شود.



وی توضیح داد: ‌عدم رشد نهادهای غیردولتی فعال در زمینه ادبیات داستانی، عدم چاپ آثار برگزیده این حوزه، متوقف شدن آثار بسیاری از نویسندگان در وزارت ارشاد و عدم حضور و چاپ آثار این‌ها خلا بزرگی را در ادبیات این سال‌ها ایجاد كرده است. 



شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : سودابه صولتی

جنجالي‌ترين سرقت ادبي سال 90



كمتر از دو سال پيش بود كه در اتفاقي نادر دو كتاب شعر منتشر شده طي يك سال به طور اتفاقي بخش‌هاي مشترك زيادي با يكديگر داشتند. اين شباهت در حدي بود كه نزديك به 30 صفحه از كتب مذكور يكسان بود.
آفتاب: كمتر از دو سال پيش بود كه در اتفاقي نادر دو كتاب شعر منتشر شده طي يك سال به طور اتفاقي بخش‌هاي مشترك زيادي با يكديگر داشتند. اين شباهت در حدي بود كه نزديك به 30 صفحه از كتب مذكور يكسان بود.

آن زمان اما نه رسانه‌ها و نه مسئولان توجه چنداني به اين امر نشان ندادند. اما در سال جاري اين اتفاق به شكل ديگري تكرار شد. هرچند سرقت ادبي سال 90 به وسعت مثال ذكر شده طي سال‌هاي گذشته نبود اما شعر ربوده شده از اهميت و ظرافت زيادي برخوردار بود.

ماجرا از آنجا آغاز شد كه منيره پرورش در حال خواندن سروده‌هاي مجموعه شعر «پتك» بود كه توسط نشر چشمه منتشر شده كه با يكي از اشعار مشهور خود روبه‌رو شد. سال 1380 انتشارات کتاب سبز دفتر شعري از منيره پرورش را با نام «من، تو مقصر ويرگول است» به چاپ رسانده بود كه همين شهر در مجموعه شعر «پتك» سروده بكتاش آبتين دوباره منتشر شده بود.

بدين‌ترتيب منيره پرورش در گفت‌وگو با رسانه‌ها نشر چشمه و بكتاش آبتين را به سرقت ادبي متهم كرد. وي در گفت‌وگويي با مهر گفت: «من، تو مقصر ويرگول است» يکي از شعرهاي من است که نام کتابم را هم بر همين اساس انتخاب کرده بودم. اين شعر معروفي است و در زمان انتشار بر سر زبان‌ها افتاد و خيلي‌ها مرا با اين شعر مي‌شناسند و حتي برخي از دوستان شاعرم به من مي‌گويند «خانم ويرگول!».

پرورش همچنين درباره مجموعه «پتك» گفته بود: «حالا آقاي آبتين در کتاب جديدش شعري بدين مضمون «من، تو مقصر اين جدايي ويرگول بود» آورده است که از نظر من اين يک سرقت ادبي است. » اما اين شاعر كهنه كار به احترام جامعه فرهنگي و اينكه به گفته خودش «ما اعضاي خانواده فرهنگ هستيم و مي‌توانيم مشکلات خود را با يکديگر حل و فصل کنيم» از شكايت كردن صرف‌نظر كرد. اما نكته ديگري كه در اين ماجرا جالب به نظر مي‌رسد زيرنويسي است كه آبتين در توضيح اين شعر نوشته است: «چندي پيش شبيه اين شعر را در مجموعه دولتي خوانده بودم».

آبتين بعد از گلايه پرورش در رسانه‌ها مدعي شد كه واژه «دولتي» در حقيقت «دوستي» بوده و اين اشتباه چاپي است. البته اين شاعر از پرورش عذرخواهي نيز كرد هرچند اين پوزش مورد قبول خانم شاعر قرار نگرفت چرا كه معتقد بود تا وقتي اقدامي عملي و جدي براي رفع اين سرقت صورت نگيرد عذرخواهي معنايي نخواهد داشت. تمام اين ماجراها باعث شد كه نشر چشمه از توزيع كتاب ممانعت كرده و غلط‌نامه‌اي را در كنار آن منتشر كند.

اما روز جمعه بالاخره سرو كله بكتاش آبتين پيدا شد. اين شاعر براي اولين بار درباره اين ماجرا توضيح داد. وي که دليل خاموش بودن تلفن همراهش را نبودنش در ايران اعلام کرد، گفت: من پيش از سرودن اين شعر اصلا شعر خانم پرورش را نخوانده بودم و کتاب را تحويل ناشر داده بودم.

روزي در کتابخانه‌هايم کتاب‌ها را بررسي مي‌کردم که با کتاب شعر خانم پرورش روبه‌رو شدم. او اين کتاب را با امضايش به من هديه داده بود و وقتي نام کتاب (من، تو مقصر ويرگول است) را ديدم متوجه شباهتش با يکي از شعرهايم (من، تو مقصر اين جدايي ويرگول بود) شدم.

به گزارش فردا،وي همچنين تاكيد كرد: من 20 سال است شعر مي‌سرايم و واقعا نيازي به چنين کاري ندارم. ‌اي کاش خانم پرورش انرژي‌اي که براي وارد شدن به حاشيه مصرف مي‌کند، روي شعر متمرکز کند؛ شايد اتفاق‌هاي بهتري بيفتد!حال به نظر مي‌رسد كه دوباره ماجراي سرقت ادبي جنجال آفرين سال 90 بالا گرفته و طي روزهاي پاياني سال شاهد يك بگومگوي داغ فرهنگي خواهيم بود. 



شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:5 ::  نويسنده : سودابه صولتی

 

طبیب درد بی‌درمان کدامست رفیق راه بی‌پایان کدامست

اگر عقلست پس دیوانگی چیست وگر جانست پس جانان کدامست

پر از درّ است بحر لایزالی درونش گوهر انسان کدامست

یکی جزو جهان خود بی‌مرض نیست طبیب عشق را دکان کدامست

خرد عاجز شد اندر فکر عاجز که سرکش کیست سرگردان کدامست

چه قبله کرده‌ای این گفت‌وگو را طلب کن درس خاموشان کدامست


مولانا 



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:59 ::  نويسنده : سودابه صولتی

رندان ثنايت مي كنند...

 

اي يار بي زنهار ما رندان ثنايت مي كنند
اي آهوي تاتار ما رندان ثنايت مي كنند
بيدل شدم از ناي تو از عشق جان فرساي تو
هردم در اين غوغاي تو رندان ثنايت مي كنند
اي نرگس شهلاي ما وي دلبر رعناي ما
اي هست ناپيداي ما رندان ثنايت مي كنند
این سینه ی آتشفشان از داغ تو دارد نشان
ای مرهمت آرام جان رندان ثنایت می کنند
اي در غمت بسيارها در ماتمت اغيارها
در بزم بي هشيارها رندان ثنايت مي كنند
گويد يكي با يار ما ، با دلبر خونخوار ما
كز آن شب ديدار ما رندان ثنايت مي كنند
اي مطرب شيرين نوا ، شوري فكن بر جان ما
كاينجا به آهنگ صلا ، رندان ثنايت مي كنند
با رند تبريزي بگو از هرچه پرهيزي بگو
خامش نشو چيزي بگو رندان ثنايت مي كنند

رند تبریزی



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:55 ::  نويسنده : سودابه صولتی

تقدیم به ...

ای که جز آتش قهرت به دل ما نکنی
دل  ما  را  بگدازی  و  محابا  نکنی
دردمندان  رهت  منت  مرهم  جویند
چه حکیمی  تو  اگر  هیچ مدارا نکنی
پیش ما باده پرستان همه حسنت گفتند
خود ندانم  ز  چه رو با دل  ما  تا  نکنی
در توان نیست مرا تا غزلی خوش گویم
شعر حافظ به تو گویم که تو حاشا نکنی
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط  انصاف  نباشد   که  مداوا  نکنی
ای دل از غافله عمر تو را حاصل چیست
که همه حشمت و جاهت پی سودا نکنی
رند تبریزی اگر توبه شکست ای زاهد
تو  ره  خویش  برو  ورنه  که پیدا نکنی.
رند تبریزی



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : سودابه صولتی

برخی شاعران سرود گوی و آشنا به موسیقی


رابطه ی موسیقی با کلام، سابقه ای دراز و کهن دارد و آن از زمانی آغاز شده است که بشر به تأثیر موسیقی در روان آدمی پی برده است.
پیامبران نخستین بیش ترین بهره را از این رهگذر برده اند. داوود پیامبر با صدای خوش خود اندیشه های مذهبی را در ضمیر پی روان خود قرار می داد و یا سروده های زردشت و مانی و مزدک نمونه های روشنی از پیوند موسیقی با کلام است. ابوخمص سغدی نخستین شاعر پارسی گو نیز با موسیقی الفت داشته و اختراع ِ سازی به نام «شهرود» را به او نسبت می دهند.

شاعران ناآشنا با موسیقی برای خود راوی برمی گزیده اند. اکنون به معرفی سه تن از شاعران سرودگو و آشنا به موسیقی فارسی می پردازیم :

۱– رودکی سمرقندی
ابوعبدالله رودکی، درگذشته در ۳۲۹هـ - ملقب به «استاد شاعران جهان»
وی نخستین بار شعر فارسی را در موضوع های گوناگون مانند داستان، مدح، وعظ و رثا به کار برد.
حافظه ای نیرومند داشت و می گویند هشت ساله بود که قرآن را از بر کرد و به شاعری پرداخت.
آشنایی با انواع خواندن های قرآن او را به موسیقی علاقمند ساخت. نوشته اند او آوازی خوش داشت . وی در دوره ی نصربن احمد پادشاه بخارا می زیسته و نصربن احمد شیفته ی ذوق و قریحه ی هوش او شد. از جمله هنگامی که نصربن احمد سامانی در سفر خود میل بازگشت به بخارا را نداشت، درباریان به رودکی متوسل شدند و از او خواستند تا امیر را به عزیمت به بخارا برانگیزد. رودکی شعری سرود و صبحگاه نزد امیر آمد و چنگ برگرفت و با آواز خوش آن را خواند :
بوی جوی مولیان آید همی /  یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی های او /  زیر پای پرنیان آید همی ...
میر سرو است و بخارا بوستان / سر و سوی بوستان آید همی
امیراحمد آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که از تخت پایین آمد و بی کفش پای بر رکاب اسب نهاد و روی به بخارا نهاد.

۲– منوچهری دامغانی
منوچهری را شاعر طبیعت نامیده اند و دیوان وی شاهد این مدعاست. آگاهی او از موسیقی در شعرهای وی کاملن روشن است. آوای مرغان شاعر را به یاد آهنگ ها و نغمه های خنیاگران می اندازد.
حضور اصطلاح های موسیقی در دیوان منوچهری گویای این نکته است که منوچهری با موسیقی دوره ی خود مأنوس بوده است، از جمله نغمه های راست، چکاوک، عشاق، نغمه، نوا را شنیده، به خاطر سپرده و در شعر خود به کار برده است. وی از جمله در توصیف چنگ می گوید :
بینی آن ترکی که او چون بر زند بر چنگ، چنگ / از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ
و در توصیف بربط گوید :
بربط تو چو یکی کود کلی محتشم است / سرما زان سبب آن جاست که او را قدم است

سبک منوچهری :
گذشته از آشنایی با موسیقی زمان خود، احساس وزن و ذوق گزینش واژه های گوش نواز با ذات منوچهری عجین بوده است. گرینش وزن های گوناگون و ابداع وزن و بحر تازه در شعر فارسی نشانه ی ذوق وزن شناسی وی است. ابداع قالب مسمط را به منوچهری نسبت می دهند.
منوچهری با گزینش دقیق و دل نشین حرف ها و واژه ها در مجموعه ی یک بیت، فضایی مناسب برای موضوع های خود پدید می آورد و همگی را به شگفت وا می دارد.  

۳ – حافظ
شمس الدین محمد معروف به حافظ در حدود ۷۲٦ هـ - در شیراز زاده شد و در سال ۷۹۲ –۷۹۱هـ - درگذشت.گرینش تخلص «حافظ» دو دلیل دارد:
۱- وی قرآن را از بر داشته و با چهارده روایت آن را می خوانده است.
۲ – وی حافظ ردیف های موسیقی ایرانی بوده است.

دلیل دوم صحیح تر به نظر می رسد چرا که بسیاری از موسیقی دان ها به ویژه آوازخوان های ایران کنیه ی «حافظ» داشتند. حافظ در برگزیدن تخلص خود از آرایه ی ایهام بهره گرفته است. تا هردو معنی آن را در ذهن دوست داران خود تداعی کند.
بنا بر شواهد و اسناد می توان حافظ را موسیقی شناس و احیانن موسیقی دان به شمار آورد. ولی وجود موانع محیط و اوضاع زمانه از بروز احساس موسیقی در شعرهای وی جلوگیری کرده است.

سبک حافظ :
برخی واژه های شعر او  به دلیل حروف زنگ دار و صدادار نوعی موسیقی دارند. حافظ چنین هنری را داشته است که واژه هایی برگزیند که احساس موسیقی را در انسان بیدار کند. از این رو سروده های او ناخودآگاه گذشته از نظم یک قطعه ی موسیقی است:
عشق تو سرنوشت من، خاک درت بهشت من / مهر رخت سرشت من، راحت من رضای تو
تکرار حرف «شین» در این بیت و زنگی که از ادای آن حاصل می شود، برای گوش آشنا به موسیقی در حکم طنین ساز "سنج" در یک قطعه موسیقی است پس باید بگوییم :
۱ – حافظ موسیقی شناس و یا موسیقی دان بوده است. صفت «موسیقی دان» به این دلیل که وی افزون بر نشانه هایی که در برگزیدن واژه های زیبا و وزن های متنوع دارد، صوتی خوش داشته و با گوشه های موسیقی ایرانی آشنا بوده است.
مثال :
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت / غلام حافظ خوش لهجه ی خوش آوازم
واژه های «چنگ، لهجه، آواز، زمزمه، مجاز، عراق، نوا و ...» همگی از اصطلاح های موسیقی به شمار می روند و حتا کلمه ی «غزل» نیز در موسیقی قدیم ایران به تصنیف یا ترانه اطلاق می شده است.

۲– خواندن قرآن به صوتی خوش و آن هم با چهارده روایت بدون آشنایی با موسیقی شدنی نبوده است.

۳– از آن جا که شعرهای حافظ متناسب با موسیقی است، می توان بیش تر آن ها را در دستگاه موسیقی قرارداد از این رو نیز هست که برای این شعرها  آهنگ های زیبایی ساخته و اجرا کرده اند.
 



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : سودابه صولتی

کتابهای زبان پهلوی

مهم ترین کتاب های زبان پهلوی در سه سده ی نخست هجری كه بیش تر تفسیرهای اوستا و توضیحات مطالب دینی است و مربوط به آیین زرتشت بوده و هستند عبارتند از:

۱- بندهش: بندهش به معنی اصل و مبدأ آفرینش است. بخشی از این كتاب دینی در اصل آفرینش و شرح آیه های اوستاست كه درباره ی خلقت بیان شده است و بخش دیگری از این كتاب داستان ها و افسانه هایی است كه از آغاز خلقت و پیدایش پیشدادیان و جمشید و كیان تا دوران گشتاسب و ظهور زرتشت است و در این كتاب می توان با  مسایل تاریخی و جغرافیایی آشنا شد و بخش تاریخی – از فصل ۳۳ – این كتاب را یكی از خاورشناسان به نام دارمستتر در جلد دوم از كتاب زند اوستای خود ترجمه كرده و شرح و توضیحاتی بر آن افزوده است.

در این كتاب مسایل تاریخی و جغرافیایی مربوط به ایران قدیم را می توان به دست آورد. این كتاب با عظمت در مغرب زمین به ویژه در كشورهای اروپایی مورد توجه دانشمندان و مترجمان قرار گرفت و نخستین بار در سال ۱۷۷۱ به وسیله انكتیل دوپرون ترجمه شد. ترجمه های دیگری نیز  به وسیله سایر خاورشناسان و پژوهشگرانی چون وسترگارد، هوگ، وندیشمن و وست صورت پذیرفت و نسخه ی كامل این اثر به سال ۱۹۰۸میلادی توسط ادوارد تهمورث دینشاجی انكلساریا در شهر بمبئی هندوستان به چاپ رسید.

۲- دینكرت: این اثر همان گونه كه از نامش برمی آید به معنی كرده ها و اعمال دینی است و مهم ترین كتاب پهلوی است كه خوشبختانه موجود است. این اثر در آغاز ۹ جلد بوده كه هفت جلد آن به دست ما رسیده و دو جلد دیگر آن موجود نیست نام اصلی اش زند اكاسیه است و بعدها در دوره ی ادبیات پهلوی به دین كرت اشتهار یافت. این كتاب مشتمل است بر كلیه ی آثار و رسوم و آداب دینی زرتشتیان. دینكرت از بابت حفظ روایت های تاریخی، دینی و ادبی و مسایل ملی عصر ساسانی از آثار بسیار ارزشمند به شمار می آید و از لحاظ حفظ گوشه ای از فرهنگ ایران باستان سند پر ارزشی است.

دینكرت در زمان مأمون خلیفه ی عباسی به وسیله آتورفون بغ فرزند فرخزاتان تألیف و تدوین شده است. این كتاب پهلوی مانند دیگر آثار موجود مورد توجه خاورشناسان و پژوهشگران اروپایی قرار گرفت  از جمله وست در مورد مجموع كلمه ها و واژه های آن به پژوهش پرداخته است و ارزش این كار در اینست كه ۲۱ بخش (نسك) اوستایی دوره ی ساسانی در جلد هشتم آن خلاصه و حفظ شده است.

گذشته از اطلاعات دینی و عقاید و روایت های مذهبی، مقداری از این كتاب نیز مربوط می شود به پادشاهی كیومرث تا كی گشتاسپ و ظهور زرتشت. كتاب دینكرت به جهت اهمیت مسایل دینی و تاریخ ادبیات مزدیسنا به وسیله ی پژوهشگر بزرگ دستور پشوتن سنجانا در ده جلد و سپس به وسیله ی فرزندش داراب سنجانا در ۹ جلد دیگر به گونه ای بسیار كامل و با توضیح ها و حاشیه های قابل استفاده با متن پهلوی آن و ترجمه اش به زبان های انگلیسی و گجراتی درهندوستان به چاپ رسیده است.

۳- كارنامه ی اردشیر بابكان: این كتاب مشتمل است بر داستان های تاریخی بسیار فصیح و روان به زبان پهلوی. موضوع این كتاب بیش تر مربوط است به بزرگ شدن اردشیر بابكان و فرار او با دختران اردوان و پیروزی او بر اردوان و تولد فرزندش به نام شاپور. استاد بزرگ توس یعنی حکیم فردوسی د رنظم این بخش از شاهنامه به این اثر توجه كافی داشته است.

۴- ایاتكار زریران: موضوع عمده ی این كتاب شرح جنگ های مذهبی گشتاسب با ارجاسب است. زریر برادر و سردار لشكر گشتاسب برای حفظ و حمایت از آیین مذهبی زرتشت مأمور جنگ با ارجاسب شاه پادشاه ناحیه ی توران شد.

در این جنگ زریر شجاعت و دلیری ویژه ای از خود نشان داد ولی سرانجام کشته شد. از آن جایی كه در آیین بهدینان همیشه به نقل از گفتار آسمانی زرتشت غلبه بر سیاهی ها و خوی اهریمنی با یزدان است در پایان دیده می شود كه سپاه زریر با وجود تحمل رنج و با به كار گرفتن صبر و متانت پیروز می شود.

دقیقی توسی شاعر معروف در سرودن هزار بیت باقی مانده از او كه نعل به نعل در شاهنامه فردوسی نقل شده است، از یادگار زریران بهره برده و مفهوم های آن را به شیوه ی نظم ارایه داده است.

۵- مادیگان چترنگ: یا چترنگ نامگ. همان گونه كه از عنوانش پیداست، موضوع این رساله قانون و قرار داد بازی شترنج و در باب پیدا شدن و اختراع این بازی است.

در این رساله در مورد ابداع بازی نرد به وسیله بزرگمهر حكیم نیز سخن رفته است. این اثر ارزشمند با حفظ اصل پهلوی آن و صورت گجراتی این رساله با ترجمه انگلیسی آن به دست توانای پشوتن و دستور بهرام جی سنجانا به سال ۱۸۸۵ میلادی به چاپ رسیده است، فردوسی شاعر بلند آوازه ی ایران زمین درباره ی این بازی و داستان شترنج نامه سخن گفته است.

٦- خسرو كوه اتان ورتك: - موضوع این كتاب بحث و مناظره میان خسرو انوشیروان و جوانی از نجبا و اشراف ناحیه ی خراسان است، خسرو انوشیروان درباره ی گیاهان، ظهور شكار، تیراندازی، ورزش و مسایل دیگر پرسش هایی از این جوان می كند و جوان با توجه به شعور ذاتی تا حد امكان پاسخ می دهد، در واقع باید این كتاب را نمونه ای از كیفیت آموزش و پرورش در ایران باستان به شمار آورد.

۷- شكند گمانیك ویژار: این اثر مهم در مورد حقانیت و رسالت اشوزرتشت نوشته شده است. این اثر به وسیله ی یكی از دانشمندان به نام ‹‹مردان فرخ اورمزد داتان›› كه در نیمه ی نخست سده ی سوم هجری می زیسته، نوشته شده است. در این كتاب مسایل فلسفی فراوانی تدوین شده است. به جهت اهمیت این اثر پهلوی، ترجمه هایی از آن به زبان های گوناگون صورت گرفته است.  از جمله به وسیله ی دانشمند بزرگ زبان شناس فرانسوی پیرژان دومناس و استاد دانشگاه پاریس (سوربن) به سال ۱۹۴۵م با خط لاتین و متن پهلوی و تعلیقات و توضیحات واژه های دشوار آن به چاپ رسیده است. در سال ۱۸۸۷م این اثر به کوشش هوشنگ دستور جاماسپ – جی جاماسپ اسانا و وست با متن پازند و ترجمه ی سانسكریت بار دیگر به چاپ رسیده است.

۸- ارداویراف نامه: این كتاب مربوط است به معراج ارداویراف، یكی از بزرگان و زاهدان دین زرتشت و آگاهی دادن او در مورد بهشت، دوزخ و انواع خوبی ها و نیكی ها. همان گونه كه پیش از این اشاره شد، این كتاب به وسیله ی شاعر توانای سده ی هفتم هجری، بهرام پژدو به فارسی برگردانده شده است. این اثر به وسیله ی پوپ به سال ۱۸۱٦م در اروپا ترجمه شد و بار دیگر در سال ۱۸۸۷ میلادی بارتلمی آن را به زبان فرانسه ترجمه كرد.

كتاب های دیگری كه در سه سده ی نخست هجری برابر با نهم میلادی به پهلوی تدوین و تألیف شده است، بسیار است كه البته شرح همه ی آن ها در این جا شدنی نیست و لازم است به دنباله ی بحث بالا به گونه ی بسیار مختصر و فهرست وار از برخی دیگر آن ها در این جا یاد آوری شود. بدون آن كه به شرح های مفصل و تفصیل های كامل آن ها اشاره شود. این آثار عبارتند از:

 زات سپرم، شهرستان های ایران، اندرژ آتورپات مارسپندان، زرتشت نامك، داتستان دینیك، شایست و غیره كه امیدواریم در آینده در دنباله ی بحث بالا بقیه ی این آثار را که چه به زبان و خط پهلوی و چه به زبان پارسی باقی مانده است به تفصیل معرفی کنیم.



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:15 ::  نويسنده : سودابه صولتی

 

در آشپزخانه ی زبان فارسی
 
(درباره ی کاربرد فعل «خوردن» در زبان فارسی)
درنگی در زبان فارسی و گفت و گوی روزمره ی فارسی‌زبانان و نگاهی به شمار عبارات و استعاراتی که در این زبان برای فعل «خوردن» و انواع خوراکی ها به کار می رود، موجب شگفتی هر پژوهنده ای می‌گردد. گرچه می­توان حدس زد که در همه ی فرهنگ­ها استعاراتی در رابطه با خوردن و خوراکی ها موجود باشد. لیکن خوردن و مسایل مربوط به آن، چون آن با فرهنگ و زبان فارسی آمیخته شده است که می‌توان ادعا کرد که حذف این استعاره‌ها از زبان فارسی، ارتباط فارسی زبانان را با واقعیت مادی اگر نه گسسته، بلکه دست کم به شدت مختل می‌ سازد و شرح بسیاری از حالات روحی ـ روانی و موقعیت‌های گوناگون اجتماعی را اگر نه ناممکن، دست کم بسیار محدود می‌سازد. ذهن فارسی‌زبانان در موقعیت‌های گوناگون و بسیار متفاوت زندگی روزمره از عبارات ساخته شده از فعل خوردن استفاده می‌کند و ما برای نمایاندن دامنه گسترده ی این کاربرد، تنها نمونه‌هایی از آن ها را در زیر می آوریم :
 ـ در زبان های اروپایی هنگامی که کسی از گفتار یا کردار شخص دیگری بیش تر از گفتار یا کردار خود جانب داری می‌کند، عبارتی را از عرصه دین به عاریه می‌گیرند و او را «مسیحی‌تر از پاپ» می‌خوانند. فارسی­زبانان برای گفتن همین واقعیت عبارتی از حوزه آشپزخانه را ترجیح می‌دهند و او را «کاسه ی داغ‌تر از آش» می‌ نامند.
 
ـ افعال زیبای «نوشیدن» و «آشامیدن» به دست فعل «خوردن» چون آن از صحنه ی زبان روزمره رانده شده‌است که فارسی زبانان چای، شیر، شربت و همگی مایعات و نوشابه‌ها را نمی‌آشامند یا نمی‌نوشند، بلکه «می‌خورند» و عرصه ی کاربرد این فعل به مایعات محدود نشده و «هوا» را هم شامل می‌گردد.و ایشان برای «هوا خوردن» است که به دامن طبیعت می‌روند،
ـ برای ذهن فارسی‌زبانان حال کسی که مجبور است تاوان عمل خوشایندی را که از او سرنزده است بدهد، با مقایسه با حال کسی که «آش نخورده و دهان سوخته» دارد، آسان و قابل درک می‌شود.
 
ـ در زبان فارسی هر چیز که نامناسب باشد، چنگی به دل نمی‌زند و «دندان‌گیر» نیست
 
ـ «برای چیزی دندان تیز کردن» نیز به معنی قصد تصاحب کردن آن چیز است.
 
ـ ذهنیتی که عبارت «مورچه چیه که کله‌پاچه‌ش باشه» را پرورانده است، بسیار حیرت‌انگیز است. دست کم آن که تصویری شگفت آورتر از «کله‌پاچه ی مورچه» در هیچ جا وجود ندارد.
 
ـ هنگامی که کسی در برابر دو گزینه قرار می‌گیرد که یکی از آن‌ها کاملن بی‌ارزش و دیگری کم ارزش است و او دومی را بر می گزیند، انگیزه ی رفتار خود را با «کاچی به از هیچی»   بیان می کند.
 
ـ و برای بیان «مشکل کردن بی هوده‌ی کارها»، از تصویر بدیع «چرخاندن لقمه دور سر» بهره می گیرد..
 
ـ دست زدن به کاری که زحمت آن بیش تر از توانایی کسی باشد: « لقمه ی بزرگ تر از دهان برداشتن» است.
 
ـ «آشی که یک وجب روغن روی آن باشد»، برای فارسی زبان تهدیدی ترسناک است.
 
ـ از پس کسی برآمدن: را «یک لقمه ی چپ کردن».می نامد.
 
ـ عاقبت ِ ناخوشایند عمل یا رفتار خوشایند، مانند لرز کسی است که خربزه خورده باشد.
 
ـ آن هنگام که مسئولیت انجام دادن یا ندادن کاری متوجه کسی باشد، یا اعمالی که انجام دادن یا ندادن آن‌ها نتیجه ی یکسانی داشته باشد، یادآور «آش کشک خاله» است.
 
ـ برای توضیح رفتار کسی که در کارهای گوناگون دخالت بیش از حد می‌کند، او را به «نخود هر آش» تشبیه می‌کنند.
 
 ـ «نه به این شوری شور و نه به این بی‌نمکی» با آن که به ذائقه مربوط است، لیکن توصیه‌ای به آشپزها نیست، بلکه نشان‌دهنده عدم وجود تعادل در رفتارهای گوناگون انسان است.
 
ـ یکی دیگر از نشانه‌های عدم تعادل در رفتار آدمی آن است که با خوردن یک غوره سردی‌اش بشود و با خوردن یک کشمش گرمی‌اش.
 
ـ اعتدال یا رعایت انصاف آن است که رفتار آدمی طوری باشد که: «نه سیخ بسوزد نه کباب».
 
ـ. آجیل مشکل‌گشا در «فرهنگ بزرگ سخن» این‌گونه تعریف شده است: «آجیلی که آن را به نیت برآورده‌شدن حاجت‌ها و رفع گرفتاری‌ها بین مردم پخش می‌کنند». (جالب آن که آجیل به صورت مجازی معنی «رشوه» هم می‌دهد. فرهنگ سخن آجیل‌خوری را به معنای رشوه گرفتن و آجیل‌دادن را به معنای رشوه دادن ثبت کرده است).
 
از جمله خوردنی­های دیگری که کاربرد مشکل­گشایی دارد، می­توان از آش و شله‌زرد نذری نیز نام برد.
 
ـ در فرهنگ ایرانی دو موقعیت مناسب برای شناخت دوست شناسایی شده است. یکی در سفر و دیگری «سر سفره».
 
ـ ساده‌ترین کار در زبان فارسی کاری است که به خوردن مرتبط است: مثل «آب خوردن»
 
ـ و فرد وقتی به درجه بالایی از بدبختی می‌رسد دیگر «آب خوش از گلویش پایین نمی‌رود».
 
ـ سماق مکیدن به معنی وقت را در انتظار بی هوده تلف کردن است. از این گذشته مزه ی آن ترش است و باعث ازدیاد ترشح دهان می‌ گردد. مقام ترشی در مقایسه با مزه‌های اصلی، یعنی شیرینی، شوری ( مثلا خیارشور) یا حتی تلخی (قهوه) در پایین‌ترین رده قرار دارد و عبارت «ترش‌رو» نیز به معنی «عبوس» است.
 
ـ. برای ترغیب فارسی‌زبان به تحمل و صبر، باید به او وعده ی حلوا داد. گر صیر کنی ز غوره حلوا سازی.
 
ـ مراسم نامزدی یا عقد که پیش‌مرحله ی زندگی مشترک دو انسان است در زبان مردم به «شیرینی‌خوران» مشهور است. دادن این عنوان به این مراسم، خوردن شیرینی را گویی هدف اصلی این مراسم می داند. 
 
 ـ احترام به شکم، فارسی زبان را وامی‌دارد که در وقت خوردن پلو زیباترین لباس خود را بپوشد و «لباس پلوخوری» در زبان روزمره به معنی زیباترین لباس است.
 
­ «در دیزی بازه، حیای گربه كجا رفته ؟» در ستایش شرم به عنوان یکی از ارزش های درو.نی شده ی انسان به کار می رود.
 
ـ شخصی که در راه رسیدن به چیزی از فرط اشتیاق یا دست‌پاچگی گرفتار خطری می‌ گردد و یا صدمه‌ای «می‌خورد» از هول «حلیم» توی دیگ افتاده است.
 
به این عبارات نیز توجه کنید: «حلیم خود را به هم زدن» به معنی به کار خود پرداختن و کاری به کار دیگران نداشتن، «حلیم کسی را هم‌زدن» به معنی دخالت کردن در کار کسی، و «برای حلیم خود روغن داغ کردن» به معنی به نفع خود کار کردن است.
 
ـ «مرد خانواده» انسانی است که هزاران استعداد و قابلیت دیگر نیز دارد اما به ترین مرد خانواده آن است که «نان‌آور» خانواده است. و بقیه اعضای خانواده ی او «نان خور» او به شمار می آیند.
 
 ـ وقتی می‌خواهند زوجی را به داشتن فرزند تشویق کرده و از نگرانی آنان بکاهند می گویند: «هرآن کس که دندان دهد، نان دهد».
 
ـ استعاره ی «خوردن کفگیر به ته دیگ»: به معنی فقیر و بی‌پول شدن یا ورشکست شدن است. علامت فقیر شدن شخص ثروتمند، خوردن کفگیر او (یعنی وسیله کشیدن پلو) به ته دیگ است و دوران پلوخوری او گذشته است.
 
ـ علامت توانمندی نیز آن است که «دست کسی به دهانش برسد».
 
 ـ هر عمل انسان با نتیجه ی آن تناسب مشخصی دارد و «هرچقدر که پول بدهد آش می‌خورد».
 
 ـ در ذهن فارسی زبان، هنگامی که تغییری در وضعیت و موقعیت های نامطلوب ایجاد نمی گردد، باز «همان آش و همان کاسه!» است.
 
ـ و انسان ِ با تجربه را انسانی می‌داند که سرد و گرم زندگی را «چشیده» باشد.
 
ـ و اگر کسی که بخواهد از فکر، عقیده یا تصمیم کسی در مورد مسئله خاصی سردربیاورد، باید ببیند که «مزه دهان او» چیست.
 
ـ بسیاری از چیزها نیز مزه دارند، از جمله شکست که تلخ است. یا آدم‌های شوخ‌طبع که «بامزه» یا «بانمک» هستند و یا آدم‌های لوس که بی‌مزه یا بی‌نمک هستند. یعنی قوه چشایی به عنوان ابزاری کمکی در شناخت مطرح است.
 
ـ شیر اولین خوراک انسان است و مزه ی شیر اولین مزه‌ای است که قوه چشایی انسان آن را ادراک می‌کند. صفت شیرین در زبان فارسی به همین مزه نظر دارد. همه پدیدها و وقایعی که به این صفت موصوف شود، ذهن فارسی زبان را به مزه‌ی نخستین چیزی که خورده است، متوجه می‌سازد. طعم پیروزی (مانند شیر) شیرین است. طعم خربزه، باقلوا و حلوا هم همین‌طور. بعضی از بچه‌ها هم شیرین هستند. همچنین صحبت‌کردن یا لهجه ی بعضی‌ها شیرین است.خود زبان فارسی نیز هنگامی که پ را جانشین ف کنند، به قند و شکر و عسل تبدیل می‌شود!
 
 ـ شخص بداخلاق را نمی‌شود با یک من عسل هم خورد!
 
ـ کار فرد متملق و چاپلوس نیز چیدن بادمجان دور قاب است.
 
ـ برای کسی «تره خرد کردن» یا «سبزی پاک کردن» نیز به معنی تملق‌گویی و چاپلوسی‌کردن است که امروزه شکل منفی آن یعنی «تره خرد نکردن برای کسی» یا «سبزی خرد نکردن برای کسی» رایج است، که معنی ِ برای کسی اهمیت قایل نشدن، کسی را تحویل نگرفتن و یا قدرت او را به رسمیت نشناختن دارد.
 
ـ شکم ِ همواره سوگوار را با خوردن خوراکی های بادآورده « از عزا درمی آورند»
 
ـ «شکم‌سیر» نیز از مفاهیم سیاسی رایج در میان هنرمندان متعهد است. شکم سیر یعنی کسی که در رفاه است و خبری از حال گرسنگان ندارد.
 
ـ همان کسانی که دایمن از شکم و خوردن سخن می گویند، «از سرشکم حرف زدن» را سخن بی هوده گفتن معنی می‌کنند.
 
ـ شکم را صابون زدن به معنی به خود وعده ی خوردن دادن و خود را آماده «لفت و لیس» کردن می باشد.
 
ـ تشبیه دختران زیبا به «هلوی پوست‌کنده» و گفته هایی چون («جیگرتو بخورم» یا «بخورمت» و نیز توصیف اعضای بدن یار به چیزهای خوردنی (لب مثل عسل یا حلوا، پستان مثل لیموشیرین یا انار) در زبان فارسی « مثل نقل و نبات» به کار می رود.
 
ـ «خوردن» که وسیله‌ای برای جلب محبت است، خود می‌تواند به عنوان سلاحی هراس آور نیز مورد استفاده قرار گیرد. «چیز» از جمله خوردنی‌های خطرناک در ایران قدیم بوده است و اسرار تهیه ی آن مانند ساختن سموم گوناگون از جمله علوم پنهانی است و به یاری آن دیگران را «چیزخور» می‌کرده‌اند.
 
ـ خوردنی‌های ایران اغلب مطبوع و خوشمزه‌اند. اما گاه «خوردنی‌های» زشت و کریه نیز در «آشپزخانه زبان فارسی» یافت می‌شود.که «چس» یکی از آن‌هاست و خوردن آن نشانه ای از نداشتن دست و دلبازی و بخشندگی نزد خورنده آن است. لقب مشمئزکننده فرد خسیس نیز در این زبان «چس‌خور» است.
 
ـ یکی از چیزهای «خوردنی» دیگر در زبان فارسی «گُه» است و تعریف‌کردن از خود را مانند خوردن آن می‌دانند. کودکان نیز از این فعل برای ابراز پشیمانی از رفتار یا کار ناپسند خود استفاده می‌کنند. در داستان «موش و گربه» ی زاکانی هنگامی که سفیر موش‌ها پیام شاه کشور را به گربه می‌رساند: «یا برو پایتخت در خدمت / یا که آماده باش جنگانا»، جواب گربه این است که: گربه گفتا که شاه گه خورده/ من نیایم برون ز کرمانا. گه‌خوردن در این‌جا به معنی غلط‌کرده و چرت گفته است می باشد.
 
ـ در گفت و گو های میان مردان، خوردن آلت تناسلی و همین‌طور بیضه (تخم) در جملات تهدیدآمیزی که بر عدم توانایی طرف مقابل برای انجام کاری تأکید می‌کند، رایج است : [ اگه شکایت کنه برات حسابی دردسر درست می‌شه. ـ نه بابا. فلانمو نمیتونه بخوره!].
 
ـ خوردن «حلوای زنان» به معنی هم‌خوابگی با آنان امروزه دیگر منسوخ گشته است. نظامی در داستان خسرو و شیرین صحنه‌ی جالبی را به تصویر می‌کشد. خسرو در اولین ملاقات خود با شیرین قصد همخوابگی با او را می‌کند. «لبش بوسید و گفت ای من غلامت/بده دانه که مرغ آمد به دامت. یک امشب تازه داریم این نفس را/که بر فردا ولایت نیست کس را». اما شیرین که عشق بازی را می‌پذیرد، تقاضای هم‌خوابگی را به آینده موکول می‌کند: «من آن شیرین درخت آبدارم /که هم حلوا و هم جلاب دارم. نخست از من قناعت کن به جلاب /که حلوا هم تو خواهی خورد مشتاب».
 
ـ هنگامی که دخالت دو شخص در یک کار نتیجه ای نا خواسته به ‌بار می‌آورد، در ذهن فارسی‌زبان این عبارت را زنده می‌کند که «وجود دو آشپز، آش را یا شور می کند یا بی‌نمک ».
 
ـ «کباب شدن دل یا جگر » به معنی متأثر شدن از واقعه‌ای دردناک از قدیم در زبان فارسی رواج داشته است . به گفته ی فردوسی: مبادا که تاج از تو گریان شود/ دل انجمن بر تو بریان شود. همچنین از مولانا: زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم/ زهی در راه عشق تو دل بریان که من دارم. جمله ی «دلم سوخت» باید حالت روحی و روانی پیچیده‌ای را به شنونده نشان بدهد و «دلم کباب شد» تشدید همین حالت است. همچنین «کباب‌کردن کسی» و یا «جلزولز درآوردن از کسی» از جمله ی تهدیدات رایج است.
 
ـ «تلخ­گوشت» نیز صفتی برای انسان بداخلاق به شمار می رود.
ـ و آدم فرصت طلب نیز همیشه نان را به نرخ روز می خورد
و هنگامی که غذا خارج از اندازه خوش مزه باشد، فارسی زبان « انگشتانش را هم با آن می خورد».
 
فعل «خوردن» در زبان فارسی دارای اهمیتی استثنایی و جایگاهی منحصر به فرد می باشد. استفاده‌های «مجاز» از این فعل آن‌قدر متعدد است که حذف شان از این زبان، زبان فارسی را مختل می‌ سازد. از این رو هیچ فعل دیگری در زبان فارسی با فعل «خوردن» قابل مقایسه نیست و همان‌ گونه که انسان بدون «خوردن» از پای می‌افتد، حذف فعل «خوردن» زبان فارسی را یکسره ازکار می‌اندازد و به رابطه آن با واقعیت مادی و زندگی روزمره آسیب می زند. فارسی زبانان بدون این فعل دیگر نمی توانند « غم بخورند» و از « افسوس خوردن » بر هر چیزی باز می مانند. ، دیگر نمی توانند «سوگندی بخورند» و یا «خودخوری» نمایند. کسی نیز نمی‌تواند با پرحرفی خود «مغز آنان را بخورد». «جیگر» کسی را نمی‌توانند بخورند و یا حماقت شخص ابلهی را نتیجه «خوردن مغز خر» بدانند.
 
شماراین گونه عبارات و استعاره‌ها بسیار زیاد است و پرداختن به همه ی آن‌ها فرصت بیش تری می‌خواهد. ما در پایان ­ برای قانع ساختن خوانندگان دیرباورمان آنان را به «فرهنگ بزرگ سخن» تالیف آقای حسن انوری اشاره داده و توجه آن‌ها را به معنی فعل «خوردن» در آن جا جلب می نماییم:
 
قسم، سوگند، حق، گول و فریب، سرما، سر (مأیوس شدن)، غوطه، تاب، غم، خود، رشوه، شلاق، کتک، فحش، توسری، صدمه، افسوس، «خون ‌خود»، جوش، حرص، مغزخر (حماقت)، مغز یا سر کسی را (به معنی زیاده روی در حرف‌زدن)، حسرت، غبطه‌، مال، عصبانیت یا خشم (فروخوردن). گرما و سرما، شکست، رنج و سختی (فردوسی: زدشمن جهان پاک من کرده‌ام، بسی رنج و سختی که من خورده‌ام). [ و از استفاده‌هایی مانند «لباس بدن را می‌خورد» و «اتومبیل بنزین می‌خورد» و «بقال سرکوچه تومنی پنج‌زار می‌خورد و نیز از مشتقات «خوردن به معنی اصابت کردن» مانند: زمین خوردن، چاقوخوردن، تیرخوردن و چشم‌خوردن و مانند آن می گذریم ].
کوتاه سخن آن که، اگر همه ی انواع استفاده از فعل «خوردن» را که ما بسیاری از آن ها را نیز ناکفته گذاشته ایم، در نظر بگیریم، می‌توان ادعا کرد که فارسی زبانان از هنگامی که به دنیا می‌آیند تا هنگامی که می‌میرند درحال خوردن هستند. نگاهی به تنها فهرست بالا، هر خواننده‌ای را از نیرو و توان دستگاه گوارشی این گروه از مردم جهان شگفت زده می‌سازد.
 
از تارنمای چهار دیواری


درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ادبیات فارسی و آدرس persianliterature-.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 48
بازدید ماه : 48
بازدید کل : 15572
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1